داستانی بمناسبت روز کارگر:
اوایل سال 1886 میلادی و بعد از آن...
اوایل سال 1886 میلادی و بعد از آن...
شاخهء گل سرخ ، بر بستر ابریشم ، سرفرازانه ایستاده بود و بر تار و پود نقره فام تبسم میکرد، بی هیچ خمیدگی در ساقهء آن! ... زیبا بود... اما هرچه که بود، طرح من نبود.
من " ستی ردرز " دختر " مستر ریموند رد رز " و تنها فرزند او محسوب میشدم، تنها وارث اینهمه ثروت بی حد و حصر که قرار بود با ازدواج من و مارتین این ثروت ده چندان شود.
مارتین ، یکی از بزرگترین سرمایه داران و زمینداران و صاحب پر رونق ترین کارخانه های کشتی سازی ایالت متحده بود که بر اساس تصمیم پدرم بزودی مراسم نامزدی ما برگزار میشد و من اینک بخاطر اشتباه فاحشی که در طراحی پارچهء لباس نامزدی ام صورت گرفته بود بسیار نگران شده بودم که مبادا جشن نامزدیمان به تعویق بیفتد.
