۱۳۹۰ شهریور ۲۱, دوشنبه

من و هم نسل من

که ایم و کجاییم



نسل من نسلی است که در سالهای اول انقلاب نطفه اش بسته شده و حاصل تفکری انقلابی و پرورش یافته مکتب ها و سیاست های از پیش تعیین شده و نه فراگیر ونه آزاد اندیش... به مانند( کودکی خردسال در مهد کودک )  بدون حق انتخاب در دوران اوج نیاز های فکری که بعد از بیست و اندی سال نفهمیده آنچه را که باید بفهمد فقط خوانده آنچه را که نا خواسته در برابرش به اجبار قرار گرفته و از حاصلش برداشتی نکرده و در بعضی حتی بر ضررش هم بوده .


۱۳۹۰ مرداد ۱۹, چهارشنبه

از برکت انقلاب

خاطره ای نه چندان خوب


اولین سال تحصیل تو مقطع راهنمایی بود , زمان سالگرد انقلاب رسیده بود تمام سالن های مدرسه شرشره بندی شده بود قرار بود بین روزهای 12 تا 22 بهمن که اسمش رو دهه فجر گذاشته بودند مراسم مفصلی در یادبود آن دهه برگزار بشه و توی مدرسه ما هم یک روز به بچه ها غذا بدن .

۱۳۹۰ تیر ۴, شنبه

بازگشت به خود



یک لحظه فکر کن چگونه باید رها بود یا چگونه باید رها شد. در این غمبار سنگین لحظه ها برای آزادی چاره ای باید اندیشید حرکتی باید جنبشی یا جوششی, این زمین کهنسال مادر توست اسیر وحشت و نفرت و برده دژخیمان آدم کش.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۹, جمعه

سرژ پائول

داستانی بمناسبت روز کارگر:
اوایل سال 1886  میلادی و بعد از آن...
شاخهء گل سرخ ، بر بستر ابریشم ، سرفرازانه ایستاده بود و بر تار و پود نقره فام  تبسم میکرد، بی هیچ خمیدگی در ساقهء آن! ... زیبا بود... اما هرچه که بود، طرح من نبود.
من " ستی ردرز "  دختر  " مستر ریموند رد رز "  و تنها فرزند او محسوب میشدم، تنها وارث اینهمه ثروت بی حد و حصر که قرار بود با ازدواج من و مارتین  این ثروت ده چندان شود. 


مارتین ، یکی از بزرگترین سرمایه داران و زمینداران و صاحب  پر رونق ترین کارخانه های کشتی سازی ایالت متحده بود که  بر اساس تصمیم پدرم  بزودی مراسم نامزدی ما برگزار میشد و من اینک بخاطر اشتباه فاحشی که در طراحی پارچهء لباس نامزدی ام صورت گرفته بود بسیار نگران شده بودم که مبادا جشن نامزدیمان به تعویق بیفتد.

۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه

دیروز و امروز

دیروز و امروز::


پارسال پاییز88 روز کارگر  بود , خونه بودم کانال رو عوض کردم اخبار بود , تصویر احمدی نژاد رو نشون می داد پای یک میز سرپایی داشت صحبت میکرد با همون جدیت ظاهری که از اون سراغ دارین تو جمع به ظاهر یک تعداد کارگر که از ظاهرشون آدمای شکم سیری میومدن چون هر چند تا کلمه آقای رئیس جمهور گل از گلشون می شکفت و تشویق می کردن داشت می گفت ( اصلا چه معنی داره ما پیمانکار داشته باشیبم , پول رو بدیم به اون بعد درصد خیلی کم رو به کارگر بده , چرا ما باید این پول که حق کارگر هست رو تو جیب پیمانکار بریزیم تمام شرکت های دولتی موظف هستند با کارکنان خود مستقیم قرار داد ببندند و اگر تخلف کنند جدی برخورد می کنم و....) داشت از این حرف های به ظاهر قشنگ ولی مردم فریب می زد .
اما امسال